دلایل سلب توفیق از انسان
دلایل سلب توفیق از انسان از دیدگاه امام سجاد علیه السلام:
امام سجاد (عليه السلام) در قسمتى از دعاى «ابوحمزه» می فرمایند:
اَللّـهُمَّ اِنّي كُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَيَّأتُ وَ تَعَبَّأتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلاةِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ ناجَيْتُكَ
اَلْقَيْتَ عَلَيَّ نُعاساً اِذا اَنَا صَلَّيْتُ
وَ سَلَبْتَني مُناجاتِكَ اِذا اَنَا ناجَيْتُ
مالي كُلَّما قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَريرَتي ، وَ قَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوّابينَ مَجْلِسي ، عَرَضَتْ لي بَلِيَّةٌ اَزالَتْ قَدَمي وَ حالَتْ بَيْني وَ بَيْنَ خِدْمَتِكَ
سَيِّدي لَعَلَّكَ عَنْ بابِكَ طَرَدْتَني..؟! وَ عَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَني..؟!
اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيْتَني مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَاَقْصَيْتَني..؟!
اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيْتَني مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيْتَني..؟!
اَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَني في مَقامِ الْكاذِبينَ فَرَفَضْتَني..؟!
اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيْتَني غَيْرَ شاكِر لِنَعْمائِكَ فَحَرَمْتَني..؟!
اَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَني مِنْ مَجالِسِ الْعُلَماءِ فَخَذَلْتَني..؟!
اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيْتَني فِى الْغافِلينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَني..؟!
اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيْتَني آلِفَ مَجالِسِ الْبَطّالينَ فَبَيْني وَ بَيْنَهُمْ خَلَّيْتَني..؟!
اَوْ لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ اَنْ تَسْمَعَ دُعائي فَباعَدْتَني..؟!
اَوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمي وَ جَريرَتي كافَيْتَني..؟!
اَوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيائي مِنْكَ جازَيْتَني..؟!
پروردگارا، هر گاه من خود را مهيّا و آماده اطاعت تو ساختم و در پيشگاه تو به نماز ايستادم و مشغول مناجات با تو شدم مرا به خواب انداختى و حال راز و نياز را از من گرفتى. چه شد كه هر چه با خود عهد كردم و گفتم كه پس از اين، باطن خود را نيكو خواهم كرد و به جمع اهل توبه در مىآيم، برايم حادثه اى پيش آمد كه به عهد خود ثابت قدم نماندم و آن بليّه بين من و خدمت تو، حايل گرديد، اى سرور من، شايد تو مرا از درگاه (لطف) خود رانده اى و از خدمت (و بندگى)ات دور ساخته اى يا شايد ديدى كه من حق (بندگى) تو را خفيف شمردم و بدين سبب، مرا (از درگاهت) دور ساخته اى
يا شايد ديدى كه من از تو روى گردانم، بدين سبب بر من غضب نموده اى يا شايد مرا در زمره دروغگويان يافته (از نظر عنايت خود) دور كرده اى يا شايد ديدى كه از نعمتهايت شكرگزارى نمىكنم لذا، مرا محروم ساخته اى؟ يا شايد مرا در مجالس اهل علم نيافته اى، از اينروى، به خوارى و خذلانم انداخته اى يا شايد مرا در ميان اهل غفلت يافته اى و (بدين جرم،) از رحمت خود نوميد ساخته اى يا شايد ديده اى كه به مجالس اهل باطل الفت گرفته ام، پس مرا بين آنها وا گذاشته اى يا شايد دوست نداشته اى كه دعايم را بشنوى و مرا از درگاهت رانده اى يا شايد به جرم و گناهم مكافات كرده اى و يا اينكه شايد به دليل بى شرمى (در حضورت،) مجازاتم نموده اى.
از مطالعه و دقت در اين فراز درمى يابيم كه آن گونه نيست كه هر وقت بخواهيم حال دعا و مناجات و عبادت خدا براى ما ميسّر باشد. تجربه نيز ثابت كرده است كه اين حالات بطور كامل، در اختيار انسان نيست. بسيارى از اوقات، با اينكه انسان مىخواهد دعا و نماز باحالى داشته باشد، اما وقتى به خود مىآيد متوجه مىشود كه در حال ديگرى بوده است، و فراموش مىكند كه در حال نماز يا دعاست. از اين فقرات استفاده مىشود كه اعمال گذشته ما موجب بروز اين حالات و سلب توفيقات مىشود.
انسانى كه شب و روز خود را به بطالت و كارهاى بيهوده مىگذارند، نمىتواند در نماز و مناجات، توجه خود را كاملا متمركز كند و از راهيابى خيالات باطل به ذهن خود جلوگيرى نمايد. معاشرت با افرادى كه كارهاى نادرست انجام مىدهند يا حرفهاى لغو و بيهوده مىزنند موجب مىگردد كه حالات و رفتار آنها در روح انسان تأثير بگذارد و حال دعا و مناجات از انسان سلب شود. دورى از علما و بندگان شايسته خدا، همچنين ارتكاب گناهان موجب سلب توفيق عبادت از انسان مىشود. در برخى از روايات، وارد شده است كه گاهى خداوند بنده اى را به دليل ارتكاب معصيت، از توفيق تهجّد و شب زنده دارى محروم مىكند و اين عقوبت گناهى مىباشد كه در روز مرتكب شده است.
بنابراين، اگر انسان بخواهد به دعاى باحال، نماز با حضور قلب و تلاوت قرآن توفيق يابد بايد از پيش، مقدمات آن را فراهم كند. اگر زمينه سازى قبلى نباشد، هنگام خواندن نماز و دعا نمىتوان حال مناسب پيدا كرد.
اين فقرات از دعاى «ابوحمزه» به ما تذكر مىدهد كه كاملا مراقب خود باشيم تا مبادا با انجام رفتارى نامناسب، حال دعا و حضور قلب در عبادات از ما سلب شود. كسانى كه مىخواهند موفق به تهجّد و عبادت در شب گردند بايد در روز مراقب گفتار و كردار خود باشند؛ چشم و گوش خود را از آنچه نبايد ببينند و بشنوند، حفظ كنند، دل خود را به امور باطل متوجه نسازند، و خيالات واهى به مخيّله خود راه ندهند؛ زيرا تمام اين موارد مانع از حضور قلب مىشود. از اينرو، مىتوان گفت كه همه گرفتاريهاى انسان به دست خود او ايجاد مىشود؛ اوست كه با اعمال خود، نعمتهاى معنوى را از خود دور مىكند. كليد حلّ همه اين مسائل نيز به دست خود اوست.